عشق من و مهدي

خوشحالم عزیزم - 7 هفته و 5 روز

1392/7/3 11:57
نویسنده : الي
238 بازدید
اشتراک گذاری

خدا جونم بابت تمام نعمت هات شکر ---- بابت داده و نداده هات شکر ---- بابت تمام لحظه های خوب زندگیم شکر ---- بابت نعمتی که بهمون عطا کردی شکر ---- بابت اینکه پاییزمون را سه نفری شروع کردیم ممنونم ازت........

دیروز 2 مهر 1392 مصادف با سالگرد ازدواجمون (عقد) با مهدی رفتیم سونو و دوتاییمون شاهد سه نفر شدنمون شدیم . و جالب اینکه از ذوق اومدن عزیزمون اصلاااااااااا حواسمون به این قضیه نبود

البته به نفع مهدی شد که از زیر کادو در رفت قلب

عصر زودتر از محل کارم مرخصی گرفتم و رفتم سونوگرافی پارس خیابان بزرگمهر -  البته به طور اتفاقی چون از صبح هرجا تماس میگیرفتم نوبت بهم نمیدادن - گفت یکساعت دیگه

مهدی اومد دنبالم و رفتیم یه دوری زدیم و اومدیم مطب . وای از استرس داشتم میمردم باورت نمیشه نمیدونستم باید خوشحال باشم یا مضطرب . رفتم زیر دستگاه . به دکتر گفتم میخوام ببینم قلب نی نیم میزنه که یهویی گفت بذار اول پیداش کنم ...آخ

مثل یخ وا رفتم . گفتم واییییییییییییییی یعنی دیده نمیشه . کلی وقت گشت تا یهویی ثابت شد گفت خببببببببببب . با اینکه دکتر بداخلاقی بود تا تو رو دید خنده اومد رو لباش

عزیز دلم 13 میلیمتر بودی . سرت مشخص بود با یه بدنه نامفهوم ماچ

فدات شم بابا مهدی می دیدت ذوق کرده بود. دکتر گفت قلبت نرمال میزنه و  7 هفته و نیمته و تاریخ اومدنت به این دنیا 15 اردیبهشت 93 هست . خیال باطل

خیلی خدا را شکر کردیم تو ماشین از ذوقم اشکم سرازیر شد هم به خاطر خودم و هم یاد یه سری از دوستام افتادم که منتظر همچین لحظه ای هستند . یه جوری آرامش گرفته بودم خیلی حس خوبی بود

اشکام که سراریز شد دستم را گذاشتم همونجایی که دکی پیدات کرده بود و واسه همه دوستام و منتظرا دعا کردم واسه لیلا لیدا نگار شیدا آیسان مانیا سوگل و ... اسم خیلی های دیگه که الان یادم نیست و زهرا دختر عموی بابات و دوست بابایی که چند ساله منتظرن

خدا جون نصیب همشون تمام لحظه های خوش این دوران را بکن آمینبغل

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان آیسان
9 مهر 92 11:34
خداروشکرررررررررررر قلب نی نی رو هم دیدی و خیالت راحت شد قربونت برم که تو اون لحظه بیاده منم بودی خوشحالم کردی عزیزم