شب آخر
عزیزم کلی بعد از ظهر واست از حس امروزم گفتم که ثبت نشده.
الان هم دوباره کلی تایپ کردمو پرید فکر کنم مجبورم هرچند جمله را توی یه مطلب بزنم
الان ساعت نزدیک 2و نیم شب هست و من ساعت 6 باید برم بیمارستان ولی اصلا یه حسی نمیذاره خواب به چشمای من بیاد.اصلا یه حس وصف ناپذیریه.امیدوارم همه منتظرا این لحظات را بزودی تجربه کنند..
امیرمهبدم عزیز دلم ازینکه روز زمینی شدنت مصادف شده با اول ماه رجب و شب لیله الرغائب و تولد یکی از امامهامون امام محمد باقر واقعا بهت میبالم ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی