عشق من و مهدي

روزنوشت

1392/12/12 12:33
نویسنده : الي
522 بازدید
اشتراک گذاری

مامان جونی منننننننننننننن نفسمممممممممممم عشقمممممممممممممم که هنوز نیومده داری میشی زندگی من

واسم شیرجه که میزنی یا دست و پا میزنی دلم میخواد سرم میرسید به دلم و بوس بوسیت میکردم

همچین وقتایی دلم نمیخواد از توی دلم در بیای و اونجا برا خودم بمونی و باهات عشق کنم ...

واقعااااااا هیچ لذتی به این اندازه برام نبوده ... از اینکه خودتو از الان توی دل همههههههههههه باز کردی خیلی خوشحالم و اینکه همه ثانیه شماری میکنن مهبد منو ببینن ذوقتو میکنم که با دستو پا زدنات داری جلب توجه میکنی ماهی من ...

ماه اسفند سرم خیلی شلوغه  ولی نمیشه هم نیام چون نباشم همش تلفن میزنند و آرامش ندارم .. باید باشم برای بستن حسابها اینطوری تو اذیت میشی ولی عصرها میرم خونه یه دوش میگیرم و دراز میکشم و سعی میکنم برات تلافی کنم ...

دیروز با وجود خستگی خیلییییییییییی زیادی که داشتم رفتم واسه پسرم بعد از کلی گشت و گذار و دیدن فرش خریدم .. عزیزم ببخشید اگه عروسکی دوست داشتی و من نخریدم ... آخه خیلی رنگاش جیغ بود و حس میکردم اتاق زیادی شلوغ میشد واسه همین واست اسپرت از اون خوباش که نرمه و مثل مخمل میمونه خریدم (تازش گرونتر عروسکیها هم شد دوبرابر نیشخند)

انشالا هفته دیگه مادر و خاله ها میان واسه خونه تکونی و شروع میکنم اتاقت را می چینم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

نگار
16 اسفند 92 20:19
فرش پسملیمون مبارکککککککککککککککک ایشالا که به سلامتی روش برینه تو حرص بخوری من بخندم این گرونت تو حلقممممممممممممممممممممممممممممم ایشالا که به سلامتیییییییییی استفاده کنه از همه وسایلاش مهبد خاله تو ام مراقب خودت باش الهامم ملچ ملوچ نگاری تونی خخخخخخخخخخ باید بهش بگم که بعد نگه برا من کاری نکردین که