عشق من و مهدي

سفره امام حسن در شب تولدشون - شب 15ماه رمضان

سلام دوست جونا اینم سفره من . البته این قبل از شروع مراسم بود و وقتی که غذاها را گذاشتم دیگه مهمانها دور سفره بودن و نشد عکس بگیرم . غذا پلو شوید باقالی ( مامان مهدی جونم درستیده بود) با کوکو سبزی( که آبجی بزرگ گلم درستیده بود) - آش رشته بسیار خوشمزه که مامان جونم درست کرده بود. شله زرد خیلی توپ که خاله بزرگم زحمتشو کشیده بود - و ... خیلی چیزای دیگه توی سفره هستش امیدوارم خدا ازمون قبول کرده باشه و همون چیزیکه شماها میدونید چیه را بهم بده . ...
11 مرداد 1392

نذری

پارسال ما چند ماهی دنبال خونه گشتیم . خیلی نذر و نیاز کردم چون خونه مرتب داشت گرون میشد و پول ما بی ارزش . کم کم از بالا شهر کشیده شدیم به سمت پایینتر از شهر . تا اینکه یه روز به دلم افتاد که انشالا توی خونه خودمون سفره امام حسن پهن کنم . هیچ وقت یادم نمیره روزی را که ( صبح پنج شنبه بود مرخصی گرفته بودم ) اشک ریختم و از خدا واسه تو خونه خواستم .  و همون روز این خونه ای که هستیم را به خاطر تو بهمون داد . تا اینکه پریروز تقویم رو نگاه کردم دیدم هفته دیگه تولد امام حسن مجتبی است و تصمیم گرفتم که نذرم را ادا کنم . از اتفاق خانومه گفت مولودی هم بخونم و من به خاطر حضور تو قبول کردم . و عزیزم من به خاطر تو این مولودی را برپا ...
29 تير 1392

جشن دو نفره ما

عزیز دلم هنوز حتی توی دلمم نیستی که بهت سلام کنم . اما میخوام واست یه خبر بذارم که بعدا بفهمی که چقدر خوش قدم بودی هنوز نیومده . حقوق بابایی اضافه شد بعد از چندین ماه انتظار و من خیلی واسش خوشحال شدم . واسه همین دیشب دوتایی رفتیم بیرون ( خانه کنتاکی ) افطار مهمون بابایی بودیم . جات خالی بود عزیزم . تازش از اول امسال هم بیمه مامانی طبق حقوقش رد میشه که اینم واسه روزایی که شما تو دلم هستی و به دنیا میای و من مرخصی هستم خیلیییییییی خوبه . اونم یه شیرینی داره که باید به باباییت بدم . قربونت بشم دلم روشنه که این ماه خدا تو رو به ما هدیه میده عزیزم . ...
24 تير 1392

اول راه : حس ابراز وجود

سلام عزيز دلم . اين وب سايت را درست كردم كه از زماني كه عزيزم دلم اظهار وجود كردي برات مطلب بنويسيم با بابايي . اما نتونستم طاقت بيارم و امروز كه يه حسهايي كردم كه انگاري هستي ، دلم خواست از امروز برات بنويسم . عزيز دل من و بابائي فردا مطمئن ميشم كه توي دلم هستي . اميدوارم كه صحيح و سالم برامون بموني.. ٧ اردیبهشت 92 ...
19 تير 1392

روزنه امید

عزیزم آخرین باری که واست نوشتم قرار بود بیام خبر اومدنت را بدم که متاسفانه نشد و منم دلم نیومد بیام بنویسم . تا امروز که یک بار دیگه هم تو ذوقم خورد و تو نیومدی عزیزم . خیلی دلم شکسته بود هم من و هم باباییت . اما امروز که اول ماه مبارک رمضانه یه حس خوبی دارم میخوام این ماه به خاطر تو استرسم را بذارم کنار و از خدا بخوام که هرچه زودتر با اومدنت دلمون رو شاد کنه . عزیز دلم ناز نازی نباش و بیا هر چه زودتر تا آرزوهام واست برآورده بشه . امروز از خدا خواستم که به برکت این ماه عزیز دست منم خالی برنگردونه و من به بخشندگیش ایمان دارم عزیزم   ...
19 تير 1392